سوتی اونم از نوع خاص
 
زنگ تفریح

خدا جون دوست دارم

 
 

سوتی اونم از نوع خاص
ارسال شده در دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, - 18:59

می خوام در مورد یک سوتی براتون بنویسم که هر وقت یادش می افتم دلم می ترکه از خنده.

 

این سوتی رو دیروز دادم .

راننده سرویسم که منو به مدرسه می بره مریض شده بود تلفن زد گفت : فردا صبح من نمی یام یکی رو گذاشتم جای خودم می یاد دنبالت .

صبح حاضر و اماده اما کاملا خوابالو ودر عالم هپروت بودم که صدای بوق ماشینی را پشت در شنیدم کفشهامو با عجله پوشیدم بندهاشو نبستم گفتم تو سرویس می بندم با چشمهای پف کرده دویدم تو کوچه .اقای همسایه که تو کوچه بود گفت : بدو بدو سرویست . نگاه کردم دیدم یک پرادو مشکی با یک راننده جون مو سیخ سیخی پشت دره گفتم عجب راننده سرویسی برامون فرستاده . با عجله در جلو رو باز کردم نشستم گفتم سلام.

هاج و واج نگام کرد با تعجب گفت : کجا ........کجا.....؟

گفتم : خوب مدرسه دیگه .بریم بقیه رو برداریم بریم دیگه!

یک خنده موذیانه کرد و گفت : باشه . ولی من اومدم دوستهامو ببرم دانشگاه حالا تو هم اگر می خواهی می رسونمت .

من که داشتم بند کفشهامو می بستم . یک دفعه مثل برق گرفته ها موهام سیخ شد و یک علامت تعجب رفت بالا سرم شروع کرد به چشمک زدن.

تازه فهمیدم که عجب سوتی دادم مثل برق وباد از ماشین پیاده شدم .پسره سرش رو از پنجره کرد بیرون در حالی که از خنده قرمز شده بود گفت : کجا رفتی . می موندی حالا.

من هم که از خجالت می خواستم سینه خیز برگردم تو خونه با عجله دویدم رفتم تو خونه .به محض اینکه رسیدم تو حیاط دوباره صدای یک ماشین رو شنیدم. لای درب رو باز کردم ببینم اینبار کیه ؟

دیدم یک ماشین پراید سفید که جلو بندی اش داغون بود و سپرش رو با طناب بسته بود با یک راننده ریش سفید بداخلاق پشت دره .

فهمیدم که خودشه .

رفتم بیرون دیدم اون پسره هنوز وایستاده البته اینبار با دوستاش که مثل اینکه قضیه رو برای اونها تعریف کرده بود و منتظر بودند من از خونه بیام بیرون . وقتی منو دیدند زدند زیر خنده .

یک نیش بهشون در اوردم . خیلی بهم بر خورد ولی خوب خجالت هم کشیدم رفتم تو سرویس .

امروز که می خواستم برم مدرسه خدا خدا می کردم که دوباره این اقا و دوستاشو نبینم . 




نويسنده سمانه